به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، روزنامه‌ها در صفحات خود اخبار، یادداشت، سرمقاله و عناوین ویژه و اختصاصی دارند که بر اساس اتفاقات روز منتشر می‌شود. همچنین جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای در رسانه‌ها نیز دارد.
 
زوایای پیدا و پنهان برجام اروپایی/علل مردودبودن افزایش یارانه‌ها/هشدار سقوط در شکاف طبقاتی/استیضاح ترامپ به نفع ایران است؟

یادداشت، سرمقاله، عناوین و گزارشات ویژه روزنامه‌های و جراید سراسر کشور دوم دی ماه به شرح زیر است:


وزارت امور برجام!

محمد صرفی در یادداشت امروز کیهان با موضوع وزارت امور برجام نوشته؛ زن درویشی عیالمند به خانه همسایه می‌رفت که او را مصیبتی افتاده بود. درویش پرسید؛ کجا می‌روی؟ گفت: به تعزیت رسانیدن. درویش گفت: در خانه برای طفلان چه گذاشته‌ای که بخورند؟ زن گفت:، چون در خانه نه آرد است و نه نمک و نه هیزم، چه سازم و چه گذارم؟ مرد گفت: کجا می‌روی، تعزیت در خانه ماست!
 
حکایت فوق حکایت این روز‌های دولت محترم است که قرار بود عزت را به پاسپورت ایرانی برگرداند و تحریم‌ها را بردارد، اما اینک نمی‌تواند حتی از سفرا و دیپلمات‌های خود حمایت کند. در تازه‌ترین مورد از این دفتر قطور، روز پنجشنبه کشور کوچک آلبانی دو دیپلمات ایرانی از جمله سفیر کشورمان را اخراج کرد. آلبانی با کمتر از ۳ میلیون جمعیت و مساحتی (۲۸ هزار کیلومتر مربع) که از اغلب استان‌های ایران کمتر است، چنان دربست خود را به آمریکا فروخته که کمتر کشوری در دنیا چنین خفت‌بار عمل می‌کند. آلبانی گمان می‌کند با نام‌گذاری خیابان‌ها و بلوار‌ها به نام روسای‌جمهور آمریکا – مانند بوش، کلینتون و حتی ترامپ- و نصب مجسمه آنان در میادین شهر‌های خود، می‌تواند به ناتو ملحق شود! خوش‌رقصی دیپلماتیک برای آمریکا و رژیم صهیونیستی با اخراج دو دیپلمات ایرانی، از سوی چنین کشوری نه تنها بعید نیست بلکه فاقد کمترین ارزش و وزن دیپلماتیک است.
1
اما فارغ از میزان اهمیت و وابستگی آلبانی، سؤال این است که چرا و چطور به این نقطه رسیده‌ایم که این کشور کوچک و حاشیه‌ای اروپا نیز چنین گستاخانه عمل می‌کند؟ سرنخ پاسخ را باید در ماه‌ها پیش جست. اواسط خردادماه بود که دولت هلند دو دیپلمات ایرانی را اخراج کرد، اما در اقدامی عجیب و غیرمنتظره، وزارت امور خارجه کشورمان نه تنها پاسخی به این اقدام خصمانه و بی‌دلیل نداد بلکه با سکوت خود و عدم خبررسانی درباره آن، با این اقدام به نوعی همراه شد و تا وقتی هلند - پس از حدود یک ماه - ماجرا را رسانه‌ای نکرد، از اعلام آن خودداری کرد. این اقدام خصمانه هلند اولین گام از یک سری اقدامات و مواضع خصمانه اروپا علیه جمهوری اسلامی ایران بود.
 
پس از هلند فرانسه به یک مرکز فرهنگی-دینی یورش برد و اتهاماتی واهی علیه ایران مطرح و یک دیپلمات کشورمان را اخراج کرد. خصمانه‌تر از همه این‌ها دستگیری دیپلمات کشورمان در اتریش، توسط پلیس آلمان بود. اقدامی برخلاف قوانین دیپلماتیک که با سناریوسازی سه‌جانبه میان فرانسه، آلمان و بلژیک صورت گرفت و علیرغم مصونیت آقای اسدالله اسدی و تبرئه وی در آلمان، این کشور اسدی را تحویل بلژیک داد و بازداشت وی وارد ششمین ماه شده است. واکنش وزارت امور خارجه به اخراج ۵ دیپلمات ایرانی (این تعدادی است که تاکنون رسانه‌ای شده!) از اروپا چه بوده است؟ هیچ! در واقع این سکوت و بی‌عملی در قبال هلند و فرانسه و آلمان بود که تیرانا را به این جمع‌بندی رساند که او هم در میانه این دعوا می‌تواند لگدی بپراند و خودی نشان دهد. البته گفتنی است که آلبانی در ایران سفارتخانه و سفیر و دیپلمات ندارد و از این روی کمترین اقدام ما می‌تواند تعطیل سفارتمان در این کشور فکسنی آلوده به حضور همه‌جانبه آمریکا و اسرائیل باشد.
 
برای درک بهتر ابعاد قضیه کافی است به تنش اخیر میان چین و کانادا نگاهی بیندازید. کانادا حدود ۲ هفته پیش خانم «منگ وانژو» از مدیران ارشد شرکت «هوآوی» را دستگیر کرد. این دستگیری به درخواست آمریکا و به بهانه دور زدن تحریم‌های ایران از سوی این شرکت چینی انجام شد. وزارت خارجه چین بلافاصله به ماجرا واکنش نشان داده و مراتب اعتراض شدید خود را به کانادا اعلام کرد. اما پکن به اعتراض دیپلماتیک بسنده نکرد و به سرعت یک دیپلمات سابق کانادایی را دستگیر کرد. پس از آن نیز یک تاجر و کارآفرین کانادایی در چین به اتهام اقدام علیه امنیت ملی چین بازداشت شد. دادگاه کانادا مدیر چینی را با قرار وثیقه آزاد کرد، اما پکن نرمش نشان نداده و به تازگی رسانه‌ها از دستگیری سومین تبعه کانادایی در چین خبر دادند. وقتی چین از شهروند خود که مصونیت دیپلماتیک نیز ندارد، اینچنین با سرعت و قدرت دفاع می‌کند و در مقابل دستگیری یک شهروند، سه شهروند طرف مقابل را بازداشت می‌کند، کدام کشوری به خود جرأت می‌دهد به دیپلمات چینی چپ نگاه کند؟!
 
متاسفانه باید گفت: دولت آقای روحانی هیچوقت وزارت امور خارجه نداشت و آنچه بود و هست وزارت امور برجام است! دستگاه دیپلماسی دو سال نخست فعالیت خود را با استراتژی «هر توافقی بهتر از بی‌توافقی است» پشت سرگذاشت. مهرماه سال ۱۳۹۳ شش سینماگر ایرانی (عباس کیارستمی، اصغر فرهادی، مجید مجیدی، رخشان بنی‌اعتماد، رضا میرکریمی و محمدمهدی عسگرپور) کمپینی را به راه انداختند که شعارش این بود؛ «هیچ توافقی بدتر از عدم توافق نیست». چندی بعد مجیدی درباره پشت پرده این ماجرا گفت: «چند روز پیش از سوی آقای محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه با ما تماسی گرفته و خواسته شد که عده‌ای از هنرمندان که وجهه بین‌المللی دارند در مسیر مذاکرات هسته‌ای و برای احقاق حقوق حقه مردم ایران، دولت را یاری رسانند و به همین منظور پوستری از سوی وزارتخانه آماده شد که ما نیز آن را تایید کردیم.» استراتژی بعدی دستگاه دیپلماسی «حفظ توافق به هر قیمتی» بود که تاکنون ادامه یافته است.
 
سکوت و انفعال در برابر اقدامات خصمانه اروپا ناشی از همین رویکرد غلط و پرهزینه است. دستگاه دیپلماسی معتقد است و می‌گوید آمریکا و رژیم اسرائیل به دنبال تخریب روابط میان اروپا و ایران هستند. آقای قاسمی درباره اقدام آلبانی گفته است؛ «این اقدام در ادامه سناریو‌های قبلی برای تخریب روابط ایران و اروپا در برهه حساس کنونی صورت گرفته است.» بی‌شک واشنگتن و تل‌آویو چنین رویکردی را دنبال می‌کنند، اما پاسخ و واکنش ما باید چه باشد؟ آیا راه‌حل ایستادن و تماشا کردن است؟ شک و تردید نداشته باشید که اقدام آلبانی آخرین اتهام‌زنی و لگدپرانی اروپا نخواهد بود. چنانکه شواهد و قرائن نیز همین را نشان می‌دهند. دو روز پیش برخی روزنامه‌های انگلیسی پس از سی سال به این نتیجه رسیده‌اند که انفجار هواپیمای لاکربی، کار ایران بوده نه لیبی! چندی پیش آقای ظریف در یک جلسه حزبی به کیهان و صدا و سیما تاخت و از نادیده گرفتن غرور ملی گفت: انفعال در برابر اخراج و دستگیری دیپلمات‌های ایرانی در اروپا، جزئی از راهبرد حفظ و ارتقای غرور ملی است؟! ۴ سال پیش در چنین روز‌هایی آقای روحانی در همایش «اقتصاد ایران» از وصل نبودن آرمان کشور با سانتریفیوژ گفت و اضافه کرد؛ «در کشور ما سال‌ها و دهه‌هاست که اقتصاد به سیاست خارجی و داخلی یارانه می‌دهد، اقتصاد ما تا کی باید به سیاست یارانه بدهد؟ باید یک دهه امتحان کنیم و از سیاست داخلی و خارجی به اقتصاد یارانه بدهیم تا ببینیم زندگی، معیشت و اشتغال جوانان مردم چگونه خواهد شد.»
 
حال که دولت منتقدان را بی‌سواد و دشمن خود می‌داند و گوشی برای شنیدن نقد‌ها ندارد، پیشنهاد می‌شود جناب آقای روحانی و ظریف به عنوان سکانداران راهبرد دولت، یکبار هم که شده به‌صورت ناشناس میان مردم بروند و پای حرف‌های آنان بنشینند و نتیجه بیش از ۵ سال برجامیزه کردن کشور را در زندگی، معیشت و اشتغال جوانان بی‌واسطه بشنوند. روا نیست کشوری که طرح‌های واشنگتن در منطقه را خنثی و چنان اقتدار خود را دیکته می‌کند که آمریکا مجبور شود با آن همه هزینه، دست خالی سوریه را ترک کند، در برابر اقدامات خصمانه چند کشور اروپایی که یا از فرط کوچکی در نقشه باید به سختی پیدایشان کرد و یا تا گردن در آشوب و بحران غرق شده‌اند، دست روی دست بگذارد و بر توهمات آنان بیفزاید.
 
 
ما و اخبار جعلی
 
محمدجواد آذری جهرمی وزیر ارتباطات در یادداشت امروز ایران به بررسی و تحلیل شناخت اخبار جعلی پرداخته و نوشته؛ مدت‌هاست که با گسترش به‌کارگیری شبکه‌های اجتماعی، انتشار اخبار و تبادل نظر پیرامون مسائل مختلف سهولت بیشتری یافته است. اما در کنار این فرصت‌های منحصر به فرد، چالش‌هایی نیز وجود دارند که برای فائق آمدن بر آن‌ها نیازمند مشارکت عمومی و همدلی همگانی هستیم. انتشار اخبار جعلی که اغلب با سوء استفاده از احساسات عمومی مردم و با تغییر واقعیت صورت می‌گیرد، به مرور فضای تشخیص حق از باطل را غبارآلود و افکار عمومی را از واقعیت‌های مهم و اصلی منحرف می‌کند و همین موضوع گاهی با تحریک احساسات مردم منجر به نگرانی‌هایی جدی در سطح جهانی می‌شود. در گام نخست، با اهتمام مرکز روابط عمومی وزارت ارتباطات، جلسات گفت‌وگوی صاحب نظران درباره فضای مجازی و رسانه‌ای برگزار و به عنوان راهبردی ارزشمند برای تبادل اندیشه و نظر برگزار می‌شود. نخستین جلسه از این گفت‌وگوها، به اخبار جعلی اختصاص یافت که در آن مشخص شد که اکثر شهروندان دغدغه آن را دارند و تاکنون درباره آن اقدام مناسبی انجام نشده است.
 
آمار نشان می‌دهند که خبر جعلی در تمامی موضوعات اعم از سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، بهداشت، سلامتی و سایر موضوعات وجود دارد و با وجود فناوری‌های نوین، به آسانی تولید و منتشر می‌شود. به دلیل تأثیرگذاری بالای اخبار در افکار عمومی و به تبع آن تصمیم‌گیری‌های مسئولین، برخی از این شیوه برای جنگ روانی و تحقق اهداف و منافع ناصحیح استفاده می‌شود و با تکنیک‌های مهندسی اجتماعی، دست به تخریب اشخاص و عقاید می‌زنند تا هزینه دفاع از اخبار واقعی در مقابل اخبار جعلی را افزایش دهند. گاهی نیز با تلفیق چند خبر واقعی و اطلاعاتی جعلی تلاش می‌کنند نگاه مردم را به اهمیت برخی دغدغه‌ها بکاهند و جداسازی راستی از ناراستی را سخت‌تر کنند.
1آنچه که زیان این گونه اخبار را بیشتر می‌کند، اصل جعل و نشر آن نیست، بلکه بازنشر و پذیرش آن به وسیله افرادی است که به علت فقدان سواد رسانه‌ای و نداشتن قدرت تمییز میان «جعل» و «واقعیت» یا حتی تحریک شدن احساسات لطیف و شریف انسانی، آن را پذیرفته و نشر می‌دهند و، چون این افراد نشردهنده می‌توانند بی‌طرف و غیرمُغرِض شناخته شوند، اثرات منفی اخبار جعلی و منتشر شده به دست آنان افزایش می‌یابد. این وضعیتی است که نه فقط ما بلکه دیگر کشور‌ها نیز با آن دست به گریبان هستند. اخبار جعلی در استرالیا، هند، امریکا، برزیل، سوئد، فرانسه و بسیاری از کشور‌های دیگر آثار و عوارض خود را بویژه در مقاطع حساس زمانی به جای گذاشته است و در اجلاس‌های بین‌المللی اغلب این موضوع را در دستور کار گفتگو پیرامون فضای مجازی قرار می‌دهند.

اگر اکنون همگی با هم راه حلی برای این موضوع نیابیم، به تعبیر مقام معظم رهبری (مدظله العالی)، دشمن از این سلاح شیمیایی استفاده خواهد کرد و هوای فرهنگ کشور زهرآگین و سمی می‌شود. از همین رو، باید با مشارکت و همدلی همگانی، راه حلی قاطع و قابل اعتماد برای آن پیدا کنیم. تجربه گذشته و شواهد موجود نشان می‌دهد که محدود کردن دسترسی‌ها به طور قطع راه‌حل نیست. در دنیایی که با سرعتی بالا به سوی انقلاب صنعتی چهارم می‌رود، هرگونه محدودیتی که بر ارتباطات اعمال شود، یک خود تحریمی خواهد بود و بر مسیر پیشرفت کشور موانعی ایجاد می‌شود. به علاوه باید ایمان داشته باشیم که بشر در مقابله با بحران‌ها بیکار نمی‌نشیند و دست به کار می‌شود. همچنان که برای مقابله با گرمایش زمین اقدام کرده است و دیر یا زود به واسطه غریزه صیانت از ذات چاره‌ای ندارد جز اینکه بر این مسأله و مشکل نیز فائق آید. اگر این راه‌های سلبی را کنار بگذاریم آنگاه می‌توانیم راه‌های سازنده و مفید را پیش گیریم.

بدین منظور، در گام اول باید برای افزایش سواد رسانه‌ای جامعه تلاش کنیم و شایسته است که این اقدام به صورت مؤثرتر از مقاطع اولیه تحصیلی آغاز کرد. در گام‌های بعدی، ضرورت دارد که همگی از داوری‌های سریع و پذیرش اخبار و بازنشر آن‌ها اجتناب کنیم. تا هنگامی که از درستی آن‌ها و منبع معتبر آن‌ها اطلاع پیدا نکرده‌ایم، به بازنشر آن‌ها اقدام نکنیم؛ بخصوص در زمانی که مزدور‌های رسانه‌ای و مجازی نهایت تلاش خود را بر تخریب مدافعان حقیقت می‌گذارند. جعل خبر حتی اگر علیه مخالفان ما هم باشد در نهایت دودش به چشم ما نیز خواهد رفت. همچنین لازم است مقررات دقیق با ضمانت اجرایی کافی برای نظارت برانتشار اخبار جعلی و زیان‌بار وضع و اجرا شود. آگاهی و هوشیاری مردم گرانقدر ایران در طول تاریخ زبانزد همه ملت‌ها بوده است. مسلماً در این موضوع نیز برای مشکلات راهکاری خواهند یافت و بار دیگر به همگان ثابت خواهند کرد که شیوه اخلاقی راستین در مسیر پیشرفت کشور چگونه است.

 

 پیروزی بر داعش یا شکست برابر ایران؟

سجاد مرادی کلارده کارشناس مسائل بین الملل به تحلیل خروج نیروهای آمریکایی از سوریه به دستور ترامپ پرداخته و نوشته؛ دونالد ترامپ به طور ناگهانی دستور بازگشت نیرو‌های امریکا در سوریه را صادر کرد. این نیرو‌ها که تعدادشان حدود ۲ هزار نفر است بیشتر در مناطق شمال شرقی سوریه و در جوار نیرو‌های کرد سوری مستقر هستند. ترامپ پس از اینکه این نیرو‌ها را «قهرمانان سراسر جهان» نامید، در قالب پیامی در توئیتر گفت که ما در مقابل داعش پیروز شده‌ایم و نظامیان ما به خانه برمی‌گردند. ترامپ همچنین در پاسخ به انتقادات به وی در مورد این دستور گفت که امریکا پلیس خاورمیانه نیست. ما چرا باید برای دشمنان و برای سوریه بجنگیم و آنجا بمانیم و نیرو‌های داعش را برای آن‌ها و برای ایران بکشیم؟ زمان آن رسیده که بر کشور خودمان متمرکز شویم و جوانان خودمان را به کشور بازگردانیم.

این تصمیم با انتقادات برخی نمایندگان سنا در مورد چگونگی انجام آن مواجه شد و به ویژه برنی سندرز در این رابطه گفت که فرآیند بازگرداندن نیرو‌های نظامی ما بایستی حساب شده و در تعامل با متحدان‌مان باشد و این فرآیندی نیست که ترامپ رئیس‌جمهور دمدمی مزاج امریکا بتواند انجام دهد. با این وجود نکته مهم در اینجا بیان چرایی خروج ناگهانی نیرو‌های امریکایی از سوریه است. در درجه اول به نظر می‌رسد که ادعای نقش نیرو‌های نظامی امریکا حاضر در سوریه در مبارزه با داعش بیش از آنکه به واقعیت نزدیک باشد، صرفاً حربه‌ای برای اقدامات روانی علیه ایران و البته اقدامات نظامی ترکیه علیه نیرو‌های کرد است؛ امریکا از زمان نابودی حاکمیت داعش در سوریه در اواسط سال گذشته مدعی حضور پرتعداد نیرو‌های ایرانی در سوریه و اهمیت خروج این نیرو‌ها از سوریه است. گذشته از این ادعای واهی، این گفته «ست مولتون» از اعضای ارشد کمیته خلع سلاح مجلس نمایندگان امریکا برای نادرستی ادعای مقابله با داعش کافی است. وی می‌گوید: «ما نیرو‌های خود را به سوریه فرستادیم تا با ایران مقابله کنند و خروج آن‌ها از سوریه بستگی به خروج نیرو‌های ایرانی دارد نه به شکست و یا هر اقدام داعش.»
1
 
در درجه دوم این اقدام ترامپ در زمان کنونی بیش از هر چیز در راستای کاهش فشار‌های داخلی علیه وی انجام شده است. ترامپ طی هفته‌های اخیر با فشار‌های داخلی قابل‌توجهی در مورد طرح مجدد استیضاح وی از جانب دیوان عالی کشور و نیز محکومیت وکیل سابق مواجه است. به علاوه یک گزارش درباره دخالت روسیه در انتخابات ۲۰۱۶ امریکا نیز اعلام کرد که این دخالت بسیار گسترده‌تر از آن است که تصور می‌شد. بازگرداندن نیرو‌های امریکایی می‌تواند نقش موثری در کاهش این فشار‌های بر ترامپ در افکار عمومی که خاطره خوبی از کشته شدن بیش از ۴ هزار نظامی امریکایی در عراق ندارند، ایفا کند. از این گذشته به نظر می‌رسد که این تصمیم ترامپ نیز در ادامه تصمیمات قبلی نظیر فشار بر کشور‌های عربی جهت خرید بیشتر تسلیحات از امریکا و تأمین تمام و کمال هزینه‌های امنیتی خود، بر محور منافع اقتصادی اتخاذ شده است. نگاه بیشتر داخلی ترامپ در راستای کاهش هزینه‌های نظامی در ورای مرز‌های این کشور به همراه شکست سیاست‌های امریکا و متحدانش در قبال دولت سوریه باعث می‌شود وی که در فروردین امسال موضوع خروج این نیرو‌ها از سوریه را مطرح کرده بود، حال درصدد تحقق کامل آن برآید.

در درجه بعدی به نظر می‌رسد که این اقدام ترامپ در هماهنگی با ترکیه در گفت‌وگوی تلفنی وی با اردوغان رئیس‌جمهور ترکیه انجام گرفته است. از آنجا که به نظر می‌رسد که بهانه اصلی ترامپ برای تداوم حضور نیرو‌های نظامی امریکا در سوریه مقابله با داعش بوده است، حال با از بین رفتن حاکمیت داعش در سوریه، حضور نیرو‌های امریکایی محلی از اعراب نخواهد داشت؛ بنابراین می‌توان گفت که با خروج امریکا از سوریه ترکیه عهده‌دار ادامه سیاست‌های میدانی واشنگتن در این کشور است. در عین حال، خروج نیرو‌های امریکایی آزادی عمل بیشتری به آنکارا در عملیات در مناطق کردنشین سوریه می‌دهد. به نظر می‌رسد که در این مرحله از تحولات، اهمیت کرد‌ها برای امریکا بعد از استفاده از توان بالای نظامی و ژئوپلتیک آن‌ها در نبرد با داعش و سایر گروه‌های تروریستی کاهش یافته است. در مجموع به نظر می‌رسد که خروج نظامیان امریکایی از سوریه از طرفی پیروزی‌های حقیقی محور مقاومت و روسیه علیه داعش را به اثبات می‌رساند و از طرف دیگر به نظر می‌رسد که افزایش رویکرد‌های تهاجمی برخی از بازیگران منطقه‌ای نظیر ترکیه و رژیم صهیونیستی در سوریه را به همراه خواهد داشت.

 

فرصت‌ و تهدید گفتمان‌های عدالت‌محور
 
محمد صدقی کارشناس مسائل سیاسی در سرمقاله امروز ابتکار به بررسی فرصت ها و تهدیدات گفتمان عدالت محور پرداخته و نوشته؛ برخی مفاهیم و حتی واژه‌ها را می‌توان قدر‌مطلق مطالبات و هنجار‌های بشری دانست. در این میان دو مفهوم پرکاربرد، پیچیده و به ظاهر ساده «آزادی» و «عدالت» را می‌توان در بسیاری از دکترین‌های سیاسی و اجتماعی جوامع مختلف مشاهده کرد. جالب آنکه بسیاری از کنش‌گران سیاسی این دو مفهوم را در تعارض و تقابل با یکدیگر ارزیابی کرده و تحقق هر یک را نافی دستیابی به دیگری تلقی می‌کنند. گرچه هرگز در ظاهر و علن به این موضوع اعتراف ندارند، اما در باطن و به هنگام اجرا و عمل، به شدت از این دوگانه‌سازی دفاع کرده و به آن پایبندند.
 
البته نباید فراموش کرد که هرچند در یکی دو قرن گذشته، وزن اجتماعی و سیاسی مفهوم «آزادی» به مراتب از مفهوم «عدالت» پیشی گرفته است، اما تبار تاریخی آن‌ها نشان می‌دهد که قدمت، پیشینه و ریشه مفهوم «عدالت» به مراتب از «آزادی» عمیق‌تر بوده و میزان تاثیر آن حتی هنوز هم از تئوری‌های معطوف به تحقق «آزادی» بیشتر، ژرف‌تر و شکافنده‌تر است. رگه‌ها و نشانه‌های عدالتخواهی را حتی می‌توان در دورترین حافظه تاریخی بشر بر روی زمین مشاهده کرد. حتی پیش از اختراع خط و لابه‌لای سنگ‌نگاره‌ها هم ردپایی ـ. هرچند اندک ـ. از تمایل به «عدالت» در انسان یافت می‌شود. در تاریخ معاصر هم این مفهوم توانست برای مدت‌های طولانی بخش بزرگی از دنیا را زیر سلطه گرفته و انسان‌های بی‌شماری را درگیر تلاش به منظور تحقق «عدالت» کند. بی‌گمان کلیدواژه اصلی گفتمان‌های سوسیالیستی ـ. به معنای عام ـ. «عدالت» است و به این طریق این مفهوم بار‌ها و بار‌ها در طول تاریخ و در پهنه جغرافیا بازتولید شده و مورد توجه قرار گرفته است. فارغ از آن، نیرو‌های «اپوزیسیون» در برابر هر حاکمیتی از مفهوم «عدالت» به عنوان عنصری جدی و حیاتی بهره می‌گیرند و همواره حاکمان را با چوب عدالت می‌نوازند.
 
1

این مدل در میان رقبای سیاسی درون حاکمیت‌ها هم به کرات و کثرت قابل مشاهده و ردیابی است. همواره نیرو‌های خارج از نهاد قدرت سعی می‌کنند با استفاده از مفهوم عدالت، رقیب سیاسی خود را هدف قرار داده و او را به «بی‌عدالتی» و «بی‌توجهی» به خواست و نیاز گروه‌های مختلف اجتماعی متهم می‌کنند. این قبیل اتهام‌ها گاه حقیقتی را بازتاب می‌دهند و گاه تنها با انگیزه‌های سیاسی و جناحی دنبال می‌شوند. در هر حال شعار عدالت همواره و همیشه مورد اقبال و استقبال آحاد جامعه ـ. به خصوص طبقات فرودست ـ. قرار می‌گیرد. به طوری که این شعار‌ها هرگز بدون مشتری باقی نمی‌مانند.

مسئله، اما بر سر این شعارها، صحیح یا کذب بودن آن‌ها نیست. مسئله اصلی بر سر امکان سوءاستفاده از مفهوم اصیل «عدالت» است. در بستر اجتماعی شکل‌گیری چنین فرآیند‌هایی است که امکان و احتمال سوءاستفاده، سوءبرداشت و فرصت‌سازی از مفهوم «عدالت» به وجود می‌آید. چه اینکه این مفهوم جذاب و امیدوارکننده مشتریانی پر و پا قرص دارد و کنش‌گرانی که شیوه رفتاری این مشتریان را بشناسند به راحتی می‌توانند از آن استفاده کنند. نمونه‌های فراوانی می‌توان بر این مدعا ذکر کرد. شعار‌های چپ‌گرای محمود احمدی‌نژاد در جریان انتخابات سال ۱۳۸۴ شاخصی تمام‌عیار برای درک بهتر این معنا به دست می‌دهد. مردی که توانست با تکیه بر چند شعار کلیدی عدالت‌محور، تمام رقبای سیاسی خود را از میدان به در برد و در ادامه زمامداری‌اش بر ارکان اجرایی کشور، با استفاده از شیوه‌ها و روش‌هایی «شبه‌توتالیتر» در برابر تمام انتقاد‌های سازنده دلسوزان کشور با تکیه بر همین شعارها، چهره‌ای همیشه طلبکار و مدعی از خود بازتاب دهد.

این نمونه داخلی و نمونه‌های بی‌شمار بین‌المللی نشان می‌دهد که حاکمیت‌ها و حکومت‌ها همواره در معرض چنین خطری قرار دارند و بیم آن می‌رود تازه از راه رسیده‌ای با بهره‌گیری حداکثری از شعار‌های عدالت‌محور تمام ارکان کشور را تهدید کرده و ضرباتی جبران‌ناپذیر بر روند‌های توسعه‌ای وارد آورد؛ لذا به نظر می‌رسد پیش از هر اقدامی باید بازخوانی و بازتعریف تازه‌ای از مفهوم «عدالت» به دست داد. روند اجتماعی در جای جای دنیا نشان می‌دهد که امکان عقلی و منطقی دستیابی به «عدالت» بدون «آزادی» میسر نخواهد بود و «آزادی» تنها راه رسیدن به «عدالت» محسوب می‌شود. در حال حاضر به نظر می‌رسد این گزاره تنها راه برون‌رفت از خطر بازگشت «خودمحوری»، «توتالیتاریسم» و «استبداد» به بهانه «عدالت» باشد. بهره‌گیری از ظرفیت‌های متنوع و فراوان این گزاره می‌تواند زمینه هرگونه سوءاستفاده از مفهوم ناب، اصیل و تاریخی «عدالت» را از میان برده و زمینه را برای تحقق واقعی عدالت مهیا کند.

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.